آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان همه جور رمان همه جور رمان واقعه عجیب !! كشاورزی مسن به نام جان مالاگین در منطقه لندن دری در شمال ایرلند زندگی می كرد. یك روز او برای تمیز كردن دودكش بخاری اش شاخه ای از بوته راج را كند و به هشدار همسایگان كه می گفتند این گیاه مقدس است و نباید به آن آسیبی رساند، توجهی نكرد ولی طولی نكشید كه از كار خود پشیمان شد ! زیرا دوده هایی را كه در باغ زیر خاك كرده بود به گونه ای اسرارآمیز به آشپزخانه برگشت !او دوباره دوده ها را پاك كرد و به باغ برد و روی آنها خاك ریخت. دوباره دوده ها به آشپزخانه برگشتند. دوده ها روی تمام وسایل آشپزخانه رو پوشاند. ظروف سفالین شكسته شد ! معلوم نبود سنگ هایی كه در و پنجره ها را می شكست از كجا می آیند. به علاوه موزاییك حمام در وسط آشپزخانه پرتاب شد و شكست و چند تكه شد ! سنگی یك كیلویی كه آن را برای تراز اجاق گاز زیر آن گذاشته بود در فضا به حركت در آمد و به پنجره خورد و آن را شكست. صدای برخورد سنگ ها به شیروانی و سقف چوبی آشپزخانه به گوش می رسید. سنگ ها به كف آشپزخانه می افتادند. سنگ ها را بیرون میریخت اما باز بر می گشتند ! وقایعی در شرف وقوع بود كه كسی قادر به كنترل كردنشان نبود. سرانجام كشاورز آنجا را ترك كرد و آن خانه برای همیشه متروك باقی ماند !!!! نظرات شما عزیزان: جمعه 30 تير 1391برچسب:, :: 15:21 :: نويسنده : me
![]() ![]() |